جدول جو
جدول جو

معنی آرد و بار - جستجوی لغت در جدول جو

آرد و بار
(دُ)
جنس آرد، خمیر، نان: آردوبار فلان نانوائی، جنس نان آن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ دُ)
حدود و قواعد و آداب زندگی. قیدهای اجتماعی و مانند آن. و آدم بی بند و بار کسی را گویند که در زندگی حدود و رسومی را مراعات نکند و به چیزی پابند نباشد. (فرهنگ عامیانۀ جمال زاده) : کارش بی بند و بار است. مرد بی بند و باری است
لغت نامه دهخدا
(خَ رُ)
زاد و توشه. زاد و راحله. بار:
گر بقیامت رویم بی خر و بار عمل
به که خجالت بریم چون بگشایند بار.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از کرد و کار
تصویر کرد و کار
عمل رفتار: (آهو با حالتی که نشانه عصبانیتش از کرد و کار شوهر بود چفت در را انداخت و دوستانه بهما پر خاش کرد)
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که رنگش زرد باشد و حالش خسته و یابیمار گونه نشان دهد
فرهنگ گویش مازندرانی